این روزا جالبن یه کرختی دوست داشتنی دارن واسم؛ کرخته ولی آزار دهنده نیست؛ کرخته ولی میدونم دلم واسشون تنگ میشه

سه شنبه‌ها واسم دوست داشتنین چون با استاد موردعلاقه‌ام که سخت‌گیر ترین تو دانشکده‌اس کلاس دارم

اول شروع میکنه رفع اشکال بعدم میریم موزه بالای سر جسد و دونه دونه درس میپرسه و با یه برق خاصی تو چشماش هی نکته‌های عجیب غریب میگه،هی حرص میخوره که چرا ما هیچی بلد نیسیم.

بعدم هی میگه درس بخونین 

شافی تو نظر من قشنگه ولی نه خوشتیپه نه حتی ظاهرش واسش مهمه . موهاش یه ۵-۶ سانتی بالاتر از شونه‌هاشه و برخلاف اکثر روسا موهای طلایی ، آرایش و لاک نداره . قدشم اگه از من کوتاه‌ تر نباشه بلند تر نیست ولی  چشماش و مژه‌هاش میتونه وادارت کنه چند ثانیه بهش خیره شی و فقط زیباییاشو ببینی.

چند جلسه پیش داشت یه چیزی توضیح میداد که من یهو نیگاش کردم و به فارسی گفتم وای بچه‌ها رنگ چشماش

همون موقع برگشت گفت وات؟

اینم بگم که چقدر بقیه دوستش ندارن و غر میزنن (دو نقطه خط)


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها